سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ولایت،شهدا،بسیج

سردار "محمدعلی الله دادی" در حین بازدید از منطقه «قنیطره» سوریه مورد حمله بالگرد نظامی رژیم صهیونیستی قرار گرفت که بر اثر این جنایت این سردار دلاور همراه با تعدادی از اعضای حزب الله به شهادت‌ رسید.

این سردار شهید متولد سیرجان است. سال 1360 به اتفاق سردار شهید زندی نیا به جبهه‌های جنوب رفت و در کنار شهید حسین علم الهدی و شهدای دانشجو به مبارزه پرداخت.

پس از این حماسه و شهادت حسین علم الهدی در هویزه همراه با یکدیگر به دهلاویه رفتند و در جمع نیروهای شهید چمران به مبارزات چریکی پرداختند. این سرداران شهید همچنین در عملیات طریق القدس که منجر به آزادسازی سوسنگرد و بستان شد، حضور داشتند. وی در این عملیات فرمانده یگان خمپاره انداز بود.



پس از این شهید الله دادی به کرمان برمی‌گردد و در اعزام مجدد به گردان ادوات لشکر 41 ثارالله می‌رود. لشکری که فرماندهش سردار قاسم سلیمانی بود.

قبل از عملیات بدر در سال 63 فرمانده گردان ادوات لشکر ثارالله شهید صادقی بود و جانشین او نیز سردار شهید زندی نیا. با شهادت سردار صادقی در این عملیات زندی نیا فرمانده گردان می‌شود و شهید الله دادی فرمانده یگان تطبیق آتش.

تطبیق آتش نیازمند بهترین و باهوش‌ترین نیروها بود. نیروهایی که تخصص بسیار خوبی در مباحث ریاضی داشتند. تطبیق آتش یعنی زاویه را به خوبی بشناسی و آتش را به آن نقطه هدایت کنی. الله دادی فرمانده این یگان بود.




قبل از عملیات والفجر 8، شهید الله دادی مطرح می‌کند که نقشه‌های موجود از دوره پهلوی دوم از منطقه اشتباه است چون یک بلوک کم دارد و نیاز است مجدد نقشه برداری شود. به همین منظور از منطقه آبادان و فاو عراق دوباره نقشه برداری و عکس برداری می‌شود و پس از این کار مشخص می‌شود که حرف شهید الله دادی درست بوده است.

در عملیات کربلای 1 شهید الله دادی فرمانده گردان ادوات سبک می‌شود. گردان ادوات سبک شامل تیربارها و خمپاره‌اندازها و تجهیزات سبک است که نیروهای این گردان هنگام عملیات همراه با گردان پیاده وارد عمل می‌شوند. ویژگی شخصیتی نیروهای این گردان شجاعت و زبدگی بود.

4 دی سال 64 که عملیات کربلای 4 آغاز شد شهید الله دادی توانست وارد جزیره ام الرصاص شود اما با توقف عملیات به عقب برمی‌گردد. دو هفته بعد در عملیات کربلای 5 فرمانده تیپ ادوات یعنی شهید زندی نیا، دوست و همراه همیشگی این شهید بزرگوار در خط به شهادت می‌رسد. قاسم سلیمانی در اثنای عملیات از پشت بی‌سیم دستور می‌دهد که محمدعلی فرمانده تیپ رعد ادوات لشکر ثارالله شود.

او تا پایان جنگ با این سمت در میدان نبرد و جنگ باقی ماند.اوج اقتدار و نقش آفرینی این سردار بزرگوار در عملیات والفجر 10 در منطقه‌ی مشرف به سلیمانیه عراق بود.

پس از پایان جنگ فرماندهی تیپ 38 ذوالفقار کرمان را بر عهده می‌گیرد. پس از آن به مدت 3 سال فرمانده تیپ رمضان لشکر 27 محمدرسول الله(ص) می‌شود. سپس به یزد می‌رود و فرماندهی سپاه الغدیر را بر عهده می‌گیرد تا اینکه چند سال پیش به دعوت سردار سرلشکر قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه به نیروی قدس رفت تا در لبنان و سوریه به مبارزه با رژیم صهیونیستی بپردازد.


[ چهارشنبه 93/11/1 ] [ 8:43 عصر ] [ سیدروح الله جعفری ] [ نظر ]

 

 


[ جمعه 93/9/14 ] [ 10:13 عصر ] [ سیدروح الله جعفری ] [ نظر ]
  • سال شصت ودو بود؛ پاسگاه زید. کادر لشکر را جمع کرد تا برایشان صحبت کند. حرف کشید به مقایسه هی بسیج ها و ارتشی های خودمان با نظامی های بقیه ی کشورها. مهدی گفت « درسته که بچه های مادر وفاداری واطاعت امر با نظامی هیا بقیه ی جا ها قابل مقایسه نیستند، ولی ما باید خودمونو با شیعیان ابا عبدالله مقایسه کنیم. اون هایی که وقت نماز، دور حضرت رو می گرفتند تا نیزه ی دشمن به سینه ی خودشون بخوره و حضرت آسیب نبینه.»

 

  • توی خط مقدم. داشتم سنگر می کندم. چند ماهی بود مرخصی نرفته بودم. ریش و مویم حسابی بلند شده بود.یک دفعه دیدم دل آذر با فرمان ده لشکر می آیند طرفم،آمدند داخل سنگر. اولین باری بود که حاج مهدی را از نزدیک می دیدم. با خنده گفت « چند وقته نرفته ای مرخصی ؟ لابد با این قیافه، توی خونه رات نمی دن. » بعد قیچی دل آذر را گرفت و همان جا شروع کرد به کوتاه کردن موهام. وقتی تمام شد، در گوش دل آذر یک چیزی گفت و رفت.بعد دل آذر گفت « وسایلتو جمع کن. باید بری مرخصی.» گفتم« آخه...» گفت « دستور فرمانده لشکره. »

 

  • او فرمانده بود و من مسئول آموزش لشکر. قبلش، سه چهار سالی با هم رفیق بودیم. همه ی بچه ها هم خبرداشتند، با این حال، وقتی قرار شد چند روز قبل از عملیات خیبر، حسن پور و جواد دل آذر برای شناسایی بروند جلو، مرا هم با آنها فرستاد ؛ سیزده کیلومتر مسیر بود روی آب. دستورش قاطع بود جای چون و چرا باقی نمی گذاشت. از پله پایین رفتیم و سوار قایق شدیم. چشمم بهش افتاد بغض کرده بود، از همان بغض های غریبش.

 

  • شناسایی عملایات خیبر بود. مسئول محور بودم و باید خودم برای توجیه منطقه، می رفتم جلو. با چند نفر از فرمانده گردان ها، سوار قایق شدیم و رفتیم موقع برگشتن، هوا طوفانی شد. بارانی می آمد که نگو. توی قایق پر از آب شده بود با کلی مکافات موتورش را باز کردیم و پارو زنان برگشتیم. وقتی رسیدیم قرارگاه، از سر تا پا خیس شده بودم. زین الدین آمد. ما قضیه را برایش تعریف کردیم. خندید و گفت « عیبی نداره. عوضش حالا می دونین نیروهاتون، توی چه شرایطی باید عمل کنند

[ جمعه 93/9/14 ] [ 9:58 عصر ] [ سیدروح الله جعفری ] [ نظر ]
  • گفت « گوشت با منه ؟ رسیدید روی جاده، یک منطقه ی باز باتلاقی هست تا جاده ی بصره. این جارو باید لای روبی کنی. بعد خاک ریز بزنی. نزنی، صبح تانک های عراقی می آن بچه ها رو درو می کنن. » خیلی آتششان کم بود، گشتی هاشان هم می آمدند، نارنجک می انداختند. بی سیم چیم دوید گفت « بیا. حسین آقا کارت داره.» صد متر به صد متر بی سیم میزد. – حالا کجایی؟ -صد متری شده. – نشد. برو از اون خاک ریز اندازه بگیر، بیا. گوشی را گرفتم. «حسین آقا ! رو جاده ایم ؛ جاده ی بصره. کنار دست من تیرهای چراغ برقه.خاطرتون جمع.» گفت «دارم می بینم. دستت درد نکنه.» از پشت خاک ریز پیدایش شد.

 

  • جاده می رسید به خط بچه های لشکر بیستو پنج. فکر می کردم « اینا چی جوری از این جاده ی درب و داغون می رن و می آن ؟ » دو طرف جاده پر بود از تویوتا های تو گل مانده یا خمپاره خورده. حسین رفت طرف یکیشان. یک چیزی از روی زمین برداشت، نشانمان داد « ببین. قبلا کمپوت بوده.» پرت کرد آن طرف. گفت « همین امشب دستگاه می آری، این جاده رو صاف می کنی، درستش می کنی. » باز گفت « نگی جاده ی لشکر مانیست یا اونا خودشون مهندسی دارند ها. درستش کن؛ انگار جاده ی لشکر خودمون باشه.»

 

  • بچه های لشکر خودش هم نبودند ها. داد می زدند «حاج آقا، بدوین » همین طور خمپاره بودکه می آمد. حسین عین خیالش نبود. همین طور آرام، یکی یکی دست می کشید روی سرو صورتشان. خاک ها را پاک می کرد، حال و احوال می کرد، می رفت سنگر بعد؛ آنها حرص می خورند حسین این قدر آرام بین سنگر ها راه می رود. یک جا زمین سیاه شده بود.بس که خمپاره خورده بود. نمی گذاشتند حسین برود آن جا. می گفتند « نمی شه. اون جا بارون خمپاره می آد. خمپاره شصت.» می گفت « طوری نیس. می رم یه نگاه به اون ور می کنم،زود بر میگرد. » نمی گذاشتند. می گفتند « اون جا با قناصه می زنندتون.»

[ جمعه 93/9/14 ] [ 9:56 عصر ] [ سیدروح الله جعفری ] [ نظر ]

توی تیپ نجف جانشینم بود. یک روز محسن رضایی آمد و گفت « می خوایم بذاریمش فرمانده تیپ .» مخالفت کردم. حرف خودش را تکرار کرد. باز مخالفت کردم. فایده نداشت. وقتی دیدم با مخالفت کاری از پیش نمی رود، التماس کردم. گذاشتندش فرمانده تیپ عاشورا.

توی ماشین داشت اسلحه خالی می کرد؛ با دو- سه تا بسیجی دیگر. از عرق روی لباس هایش می شد فهمید چه قدر کار کرده . کارش که تمام شد همین که از کنارمان داشت می رفت، به رفیقم گفت « چه طوری مشت علی؟» به علی گفتم « کی بود این؟» گفت « مهدی باکری ؛ جانشین فرمانده تیپ.» گفتم « پس چرا داره بار ماشین رو خالی می کنه؟ » گفت « یواش یواش اخلاقش می آد دستت.»


[ جمعه 93/9/14 ] [ 9:53 عصر ] [ سیدروح الله جعفری ] [ نظر ]

در عملیات کربلای 5، «قاسم سلیمانی» فرمانده لشکر 41 ثارالله در محاصره‌ی دشمن گیر می‌کند. با بی‌سیم همراه با داد و فریاد به قرارگاه می‌گوید: «عراقی‌ها ما رو محاصره کردن. تو چند متری‌مون هستن... بعید می‌دونم کسی از ما زنده بمونه... دیدار به قیامت!». سردار اسدی فرمانده لشکر المهدی در محور کناری لشکر ثارالله بی سیم را برمی‌دارد و می‌گوید: «قاسم! قاسم! جعفر!» جواب می‌دهد: «جعفر به گوشم!» می‌گوید: «اشلو رو برات می‌فرستم.» جواب می‌دهد:«هر کاری می‌کنی زودتر جعفر جان!»

مرتضی جاویدی فرمانده گردان فجر لشکر المهدی که معروف به اشلو بود به همراه نیروهایش خود را به پشت نهر جاسم در محدوده‌ی پنج ضلعی می‌رساند. با نیروهای عراقی درگیر می‌شود و می‌تواند محاصره‌ی آن‌ها را بشکند و دشمنان را به عقب براند و بچه‌های لشکر ثارالله از محاصره‌ی دشمن بیرون بیایند.

اشلو

مرتضی جاویدی بین عراقی‌ها معروف شده بود به اشلو! از بس که خودش را به سنگرهایشان می‌رسانده و به عربی باهاشان صحبت می‌کرده و می‌گفته: «اشلونک؟» یعنی حالت چطوره؟! بعد که می‌رفته، می‌فهمیده‌اند از نیروهای ایرانی بوده و خودش را عراقی جا زده که از آن‌ها اطلاعات منطقه را بگیرد. از طرف ستاد فرماندهی جنگ عراق برای سرش جایزه گذاشته بودند. دو سه بار هم به دروغ از رادیوشان اعلام کرده بودند مرتضی جاویدی، مشهور به اشلو، از فرماندهان مهم ارتش دشمن و از مزدوران خمینی امروز توسط دلاورمردان عرب به درک واصل شد! برای همین چیزها بود که هر فرمانده لشکری آرزو داشت فرمانده گردانی چون او داشته باشد.

تنها فرماندهی که امام پیشانی‌اش را بوسید

مرتضی جاویدی همچنین در عملیات والفجر 2 رشادت‌های بسیاری خلق کرد و به همراه نیروهایش در محاصره‌ی دشمن مقاومت جانانه‌ای می‌کند تا به قول خودش احد تکرار نشود.

بعد از عملیات والفجر 2 فرماندهان جنگ به محضر امام می‌روند. محسن رضایی و صیادشیرازی گزارشی از عملیات می‌دهند و به رشادت‌ و قابلیت مرتضی جاویدی و نیروهایش اشاره می‌کنند. امام با شنیدن سخنان صیاد از جا برمی‌خیزد و تمام قد می‌ایستد و شهید جاویدی را در بغل می‌گیرد. همه‌ی نگاه‌ها به امام بود و لب‌های مبارک‌شان که بر پیشانی مرتضی می‌نشیند و مرتضی در حالی که اشک می‌ریخته است شروع به بوسیدن دست و بازو و صورت امام می‌کند.

ادای احترام صیاد شیرازی به اشلو


صیادشیرازی در یکی از سفرهایش به شیراز، سراغ مزار مرتضی را می‌گیرد تا می‌رسد به شهر فسا و بعد روستای جلیان. همراهان صیاد می‌گویند از فاصله‌ی 50 متری مزار، از ماشین پیاده می‌شود. لباسش را مرتب می‌کند و با احترام کامل نظامی با قدم آهسته به سمت مزار می‌رود و آنجا دست راست را به گوشه‌ی کلاه نظامی می‌چسباند و فاتحه می‌خواند و هرچه بچه‌های سپاه فسا که از حضورش خبردار شده بودند از او می‌خواهند ناهار را آنجا بماند، می‌گوید من در ماموریتم و فقط به احترام مردی که امام به پیشانی‌اش بوسه زد، به اینجا آمده‌ام و باید بروم.


[ چهارشنبه 93/5/22 ] [ 4:9 عصر ] [ سیدروح الله جعفری ] [ نظر ]

مادر گرانقدر شهید ابن یامین رمضان نژاد فریدونکناری تعریف می کند: «همیشه آرزویم این بود که پسرم را داماد ببینم. وقتی جنازه ی ابن یامین را آوردند، گفتم سفره ی عقد بچینند. آن روز احساس کردم که حوریان بهشتی در اتاق عقد حضور دارند و برای پسرم که با یکی از آنها وصلت کرده از خوشحالی دف می زنند. زمانی که داشتم به دست و پای ابن یامین حنا می بستم انگار کسی به من گفت: حوریان، حنا را از دست و پای داماد می ربایند.»


[ جمعه 93/5/10 ] [ 12:28 صبح ] [ سیدروح الله جعفری ] [ نظر ]

همسر سردار شهید عباس کریمی: تواضع و فروتنی عباس باور نکردنی بود. همیشه عادت داشت، وقتی من وارد اتاق می شدم، بلند می‏شد و به قامت می‏ایستاد. یک روز وقتی وارد شدم روی زانوانش ایستاد. ترسیدم، گفتم: عباس چیزی شده، پاهایت چطورند؟ خندید و گفت: «نه شما بد عادت شده‏اید؟ من همیشه جلوی تو بلند می‏شوم. امروز خسته‏ام. به زانو ایستادم». می‏دانستم اگر سالم بود بلند می‏شد و می‏ایستاد. اصرار کردم که بگوید چه ناراحتی دارد. بعد از اصرار زیاد من گفت: چند روزی بود که پاهایم را از پوتین در نیاورده بودم. انگشتان پاهایم پوسیده است. نمی‏توانم روی پاهایم بایستم. عباس با همان حال، صبح روز بعد به منطقه جنگی رفت. این اتفاق به من نشان داد که حاج عباس کریمی از بندگان خاص خداوند است.

همسر سردار شهید مصطفی چمران: یک هفته بود مادرم در بیمارستان بستری بود. مصطفی به من سفارش کرد که «شما بالای سر مادرتان بمانید ولش نکنید، حتی شبها». و من هم این کار را کردم. مامان که خوب شد و آمدیم خانه، من دو روز دیگر هم پیش او ماندم، یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند دست مرا گرفت و بوسید، می بوسید و همان طور با گریه از من تشکر می کرد. من گفتم: «برای چی مصطفی؟» گفت: این دستی که این همه روزها به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید.» گفتم: از من تشکر می کنید؟ خب این که من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود که این همه کارها می‏کنید.»

گفت: «دستی که به مادرش خدمت می کند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ کس خیر ندارد. من از شما ممنونم که با این همه محبت و عشق به مادرتان خدمت کردید.» هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم.

همسر سردار شهید عباس کریمی: حاج عباس وقتی از منطقه جنگی آمد، مثل همیشه سرش را پایین انداخت و گفت: «من شرمنده تو هستم. من نمی‏توانم همسر خوبی برای تو باشم.» پرسیدم: عملیات چطور بود؟ گفت: «خوب بود». گفتم: شکستش خوب بود؟! گفت: «جنگ است دیگر». با روحیه عجیب و خیلی عادی گفت: جنگ ما با همه خصوصیات و مشکلاتش در جبهه است و زندگی با همه ویژگیهایش در خانه». وقتی عباس به خانه می‏آمد، ما نمی فهمیدیم که در صحنه جنگ بوده و با شکست یا پیروزی آمده است.


[ جمعه 93/4/13 ] [ 12:19 عصر ] [ سیدروح الله جعفری ] [ نظر ]

اس ام اس نیمه شعبان, پیامک ولادت حضرت مهدی (ع), میلاد امام زمان مبارک باد

ای دل شیدای ما، گرم تمنّای تو
کی شود آخر عیان طلعت زیبای تو
گر چه نهانی ز چشم، دل نبود ناامید
می رسد آخر به هم چشم من و پای تو
نیمه ی شعبان بود روز امید بشر
شادی امروز ما نهضت فردای تو

 

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

من که امشب واله و شیدایم
مستم مست یوسف زهرایم
امشب بوی خدا نمودم حس
نرجس دارد به دامنش نرگس

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

گرفته ملک حق / ز مقدمش رونق / به گوش جان آید / ندای جاء الحق

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

سعید و مسعود است / حجت معبود است / گل چمن آرا / مهدی موعود است
* عید شما مبارک *

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

میلادت ای محمد خوی ای علی منش ای زهرا سرشت و ای یوسف حسین جمال مبارکباد
بر تو بر مادرت بر پدرت و تمام اجداد و نیاکان پاک سرشتت
برای آمدنت دعامیکنم

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

آمد گه شادمانی ای مردم
آن وعده ی آسمانی ای مردم
ای زنده دلان ظهور نزدیک است
هنگام ظهور نور نزدیک است
آن ماه به چاه رفته باز آید
قائم به اقامه ی نماز آید

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

مهدی نظری به ما عنایت کن
مارا به صراط خود هدایت کن
مهدی! اگر از منتظرانت بودیم
چون دیده ی نرگس نگرانت بودیم
با این همه روسیاهی و سنگدلی
ای کاش که از همسفرانت بودیم
میلاد دوازدهمین گل بوستان امامت و ولایت، امام عصر و الزمان مبارک.

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

بیا موعود هنگام قیام است
جهان مجروح یک جو التیام است
زمان لبریز شوق و انتظار است
زمین بر رجعتت امّیدوار است
بیا امشب شب قدر است ما را
علمدار تو در صدر است ما را

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

اهل آسمان و زمین بوسیله ی ظهور او خوشحال می شوند. پرندگان هوا
و ماهیان دریا نیز با ظهور او شادی می کنند. امام صادق علیه السلام
سلامتی و تعجیل در فرجش “صلوات”

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

بگو با خستگان، صبح سعادت سر زد از خاور
مشام جان معطر می شود ار نکهت دلبر
سحر بشگفت در دامان نرجس نوگل زهرا
تبسم می کند منجی عالم بر رخ مادر
خدایا عیدی ما را ظهور او عنایت کن
که ما را جز ظهور او نباشد حاجتی دیگر

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

اندر آیینه ی دل، عکس شهی می طلبم
به حریم حرم دوست، رهی می طلبم
روز و شب ناله زنان، ندبه کنان، اشک فشان
از خدا دیدن رخسار مهی می طلبم

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

مُردم به خدا از غم هجران و جدایی / ای دلبر دور از نظرم پس تو کجایی
بر حال دل زار، تو خود خوب گواهی / جز عشق تو ما را نبود هیچ گناهی

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

به امید روزی که همه ی پیامک های جهان این باشد:

“مهدی فاطمه آمد.”

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

ای چاره ی درخواستگان ادرکنی
ای مونس و یار بی کسان ادرکنی
من بی کسم و خسته و مهجور و ضعیف
یا حضرت صاحب الزمان ادرکنی

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

پیامبر اکرم (ص): در دولت او مردم آنچنان در رفاه و آسایشی به سر می برند
که هرگز نظیر آن دیده نشده است.
تعجیل در فرجش صلوات

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

تا کی در انتظار تو شب را سحر کنم
شب تا سحر به یاد رخت ناله سر کنم
ای غایب از نظر، نظری کن به حال من
تا چند سیل اشک روان از بصر کنم

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

در غم هجر رخ تو در سوز و گدازیم
تا به کی زین غم جانکاه، بسوزیم و بسازیم
آید آن روز که در باز کنی، پرده گشایی
تا به خاک قدمت، جان و سر خویش ببازیم

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

جای امام زمان (عج) در دل و جان ماست؛ مواظب باشیم آقا را خانه خراب نکنیم.

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

عمریست که از حضور او جا ماندیم
در غربت سرد خویش تنها ماندیم
او منتظر است تا که ما برگردیم
ماییم که در غیبت کبری ماندیم

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

محض یار مهربان، آن مونس و آرام جان
ناله از دل سر دهم، وز هجر او اشکم روان
کاش می گشتی عیان ای شمس هستی بخش جان
می نمودی زنده دل های تمام انس و جان

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

امام کاظم (ع): جسم او از دیدگان غایب ولی یاد او در دل های مؤمنین زنده خواهد بود.

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

این دیده نیست قابل دیدار روی تو / چشمی دگر بده که تماشا کنم تو را
تو در میان جمعی و من در تفکّرم / کاندر کجا روم و پیدا کنم تو را

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

اگر چه…
او یوسف دلربای زهراست / با هیچ گهر خریدنی نیست
با دیده ی از گناه لبریز / آن روی چو ماه دیدنی نیست
ولی…
تو مگو ما را بدان شه بار نیست / با کریمان کارها دشوار نیست.

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

بخوان دعای فرج که دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است که بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
ز پشت پرده غیبت به ما نظر دارد
میلاد قائم ال محمد مهدی موعود مبارک

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

در انتظار باران نیست آنکه بذری نکاشته
زهی خجسته زمانی که یار باز آید
به کام غم‏زدگان غم‏گسار باز آید
اگر فدای امام زمان نخواهد شد
ز سر چه گویم و سر، خود چه کار باز آید

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

می خورد غبطه به چشمان قشنگت خورشید
می زند نقره ایِ نورِ رُخَت طعنه به ماه
گرچه جز صحبت رسوایی من نیست ولی
همچنان چشم براه توام ای پاره ی ماه

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

این عشق آتشین زدلم پاک نمی شود

مجنون به غیر خانه ی لیلا نمی شود

بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند

هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی

چه بغض ها که در گلو رسوب شد، نیامدی

خلیل آتشین سخن،تیر به دوش بت شکن

خدای ما دوباره سنگ و چوب شد، نیامدی

برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نه

ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی

تمام طول هفته را به انتظار جمعه ها

دوباره صبح، ظهر، نه! غروب شد، نیامدی

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

هر روزی که می گذرد، یک روز به ظهور امام زمان نزدیک تر می شویم؛

اما به خود امام زمان چطور؟

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

به امید روزی که متن اس ام اس ها این باشه:

“مهدی آمد، انتظارها هم سرآمد … “

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

دلم یکی رو میخواد که همه ی زیبایی ها رو یکجا داشته باشه! یا مهدی کی میایی؟

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

 ای منتظران گنج نهان می آید /  آرامش جان عاشقان می آید

بر بام سحر طلایه داران ظهور /  گفتند که صاحب الزمان می آید  . . .

میلاد آقا امام زمان بر همگان مبارک

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

سِرّی که فقط خدا از آن آگاه است / مهدی گل بی خزان آل الله است

ای منتظران حضرتش برخیزید / پیغام دوباره سحر در راه است . . .

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

قائم آل نور، یا مهدی  / عطر سبز حضور، یا مهدی

تا همیشه صبور می مانیم  / در هوای ظهور، یا مهدی

اینک که شده ولادتت ای جانا / جلوه نور به دنیا بنما یا مهدی

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

غیر از تو مرا دلبر و دلدار نباشد / دل نیست هر آندل که ترا یار نباشد

شادم که غم هجر توگردیده نصیبم / بهتر ز غم هجر تو غمخوار نباشد . . .

ولادت امام مهدی (عج) بر شما مبارک

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

بود محرابم ابروی تو ای دوست / نمازم جانب کوی تو ای دوست

اگر حبل المتین فرموده قرآن / نباشد غیر گیسوی تو ای دوست . . .

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

در تمنای نگاهت بی قرارم تا بیایی / من ظهور لحظه ها را می شمارم تا بیایی

خاک لایق نیست تا به رویش پا گذاری / در مسیرت جان فشانم گل بکارم تا بیایی . . .

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

خواهی که در پناه کرامات سرمدی / ایمن شوی زفتنه و ایمن زهر بدی

لبریز کن زعطر گلِ نور سینه را / با ذکر سبز یک صلوات محمدی . . .

تعجیل در فرج آقا صلوات

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

آهوی رمیده ای که بر می گردی / پیغام سپیده ای که برمی گردی

گفتیم شبی سیاه از غم داریم / انگار شنیده ای که بر می گردی . . .

تبریک نیمه ی شعبان, اس ام اس نیمه شعبان

میلاد نور بر شما مبارک

خدایا ،  درک دوران سبز ظهور دولت عشق را نصیب ما بگردان

آمین . . .


[ جمعه 93/3/23 ] [ 10:8 صبح ] [ سیدروح الله جعفری ] [ نظر ]

ولادت باسعادت آخرین مرد نجات، منبع خیر و برکات، مهدی موعود بر شما دوستان مبارک باد.

 

 

شعر در مورد میلاد مهدی موعود(عج):

 

مژده که ایام ظفر می رسد

بوی گل نرگس تر می رسد

این شب آشفته به سر می رسد

جلوه ی لبخند سحر می رسد


[ جمعه 93/3/23 ] [ 10:6 صبح ] [ سیدروح الله جعفری ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب





بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 184208

☼ ساخت کد صوتی مهدوی برای وبلاگ ☼