سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ولایت،شهدا،بسیج

شهید رحیم غروبی

تبلوری از غیرت غیور مردان آذربایجان در 8 سال دفاع مقدس  

   

رحیم در سال1341 در شهرستان خوی چشم به جهان گشود. او کودکی هوشیار و بسیار شیرین زبان بود. از اوان کودکی به کارهای هنری و علمی علاقه نشان می داد. در چهره او معصومیت کودکانه موج می زد. از تجربه کردن وانجام کارهای تازه لذت می برد  .

از دوره راهنمایی، مطالعه کتاب های دینی را آغاز کرد و با شرکت در جلسات قرآن و عزاداری‌های ابا عبدا... الحسین(ع) بخشی از هدف های خود در زندگی را ترسیم نمود  .

او با اینکه سن و سال زیادی نداشت، ولی برخلاف دیگر دوستانش، در تظاهرات مردم خوی علیه نظام شاهنشاهی و در گفتگوهای سیاسی شرکت می کرد و گاه به شدت نیز اذیت می شد  .

در سالهای اول انقلاب (قبل از پیروزی) هنگام پخش اعلامیه و نوار سخنرانی امام خمینی(ره) توسط ساواک خوی دستگیر شد و پس از آزادی، با ساخت نارنجک های دستی و پیوستن به گروههای مبارزین، عملاً بر شدت مبارزات خود افزود  .

رحیم، هر چند بیشتر اوقات خود را وقف جلسات قرآن، بحث های سیاسی و مبارزه مخفیانه می کرد، اما نگاه و حافظه پاک و تیز او فراگیر بود. به واسطه این خلاقیت و ذکاوت، وارد دانشگاه تهران در رشته پزشکی شد  .

در دانشگاه تهران با پیوستن به دانشجویان خط امام به افشاگری گروهک های وابسته پرداخت و پس از تعطیلی دانشگاهها (انقلاب فرهنگی) در سال1359 لباس سیاه را پوشید  .

او بیشتر از20 سال نداشت که به عضویت شورای فرماندهی سپاه خوی درآمد  .

رحیم و دفاع مقدس  

رحیم دست از دانشگاه و مدرک شست و به وادی رزم و دفاع، پای گذاشت. او فعالیت خود را با عضویت در شورای فرهنگی سپاه و آموزش و سازماندهی نیروهای مردمی آغاز کرد  .

رحیم غروبی در جریان دفاع مقدس اعتقاد داشت: خون من رنگین تر از خون فرزندان حسین(ع) نیست. صدام، کشور ما را به کربلا تبدیل کرد. باید مانند یاران امام حسین(ع) عازم جبهه و جنگ با کفار شد و به ندای ابراهیم زمان (خمینی عزیز) لبیک گفت. باید یاد حماسه آفرینان عاشورا را زنده نگه داشت. خداوند به این سپاه اسلام، در این عاشورا، در این ایران و این کربلای خوزستان قوت و توان ببخشاید  .

غروب رحیم  

در دومین شب عملیات بزرگ بیت المقدس، تیپ عاشورا که متشکل از مردان غیور آذربایجانی بودند، وارد عمل می شوند. گردان حمزه(ع) را ابوالفضل قنبرپور فرماندهی می کرد و آقا رحیم به عنوان جانشین گردان، در میان آتش شدید بعثی ها، به دفاع جانانه می پرداخت  .

او در وجودش در این جنگ، آن چه از رسم عاشقی و شیدایی بود به نمایش درآورد. عشق به آزادی خرمشهر و لبیک گفتن به پیام امامشان، غلغله ای بپا کرده بود  .

این دفاع تا دمادم صبح ادامه یافت. بچه ها به نوبت نمازشان را خواندند که اقا رحیم به داوود صمدلویی گفت: داوود مراقب باشید! بعد از ساعتی، من دیگر در میان شما نخواهم بود. این را خواهید دید  ...

دستور فرماندهی، به اقا رحیم، پاکسازی سنگرها بود  .

رحیم، نمونه این باور بود که جبهه، دانشگاه پاکی هاست! به همرزمان خود می گفت: قبل از این که دست به ماشه تفنگتان ببرید، ببینید، قلب خود را پاک کرده اید یا نه؟ !

ذکر هیچوقت از لبان رحیم رهایی نمی یافت. او و دوستانش، سایه به سایه دشمن حرکت می کردند. سکوت در سنگرها با تیغ آفتاب به هم آمیخته بود. گرما، بوی باروت و صدای آرام پای رزمندگان، از حادثه ای خبر می داد. نکند مینی منفجر شود، تیری از سنگری شلیک شود...

نگاه رحیم و دوستانش به تعدادی عراقی می افتد که به نشانه تسلیم دست های خود را بالا برده بودند. ساعت،8 صبح را نشان می دهد. افتاب کمره های آسمان را طی کرده است. رحیم، تنها به طرف آنان می رود، دوستان رحیم او را زیر نظر گرفته اند و مراقب او هستند.

سکوت، سنگین تر شده بود. بوی خرمشهر از چهل کیلومتری به مشام می رسد.

رحیم، به رسم جوانمردی، بعثی ها را فرا می خواند. امان می دهد؛ اما ناگاه آتش و باران گلوله از طرف بعثی ها، افتاب رحیم را زودهنگام به غروب مبدل می کنند و رحیم در ساعت8 صبح تاریخ61/2/11 (عملیات بیت المقدس) قامت رعنای خود را به ملائک می سپارد.

وصیتنامه شهید رحیم غروبی

بسم الله الرحمن الرحیم ـ ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه

شهادت، انتخابی است آگاهانه، و شهید، گزینش کننده ای است متعهد و مسؤول که گذرگاه شهادت را بر مبنای ویژگی ها و نیاز زمان خویش، برای رسیدن به هدف الهی خویش بر می گزیند.

کربلای مااین بار، در مصاف با شیطان بزرگ و با همدستی قبیله ای شوم که از خون فرزندان حسین(ع) تغذیه می کند شکل می گیرد.

کربلای ما، امروز جبهه خوزستان است و یزید زمان ما، همان صدام و قافله سالار کاروان تکاملی حسین(ع)، پیرمردی از تبار ابراهیم(ع) خمینی بزرگ است و چهره های حماسه آفرینان عاشورا، نیروهای رزمنده اسلام. خداوندا! به این سپاه اسلام، در این عاشورای ایران و کربلای خوزستان، قوت و توان ببخشای و در آخر، چند پیام دارم خطاب به زمینی ها که می مانند و باید رسالت خون حسین(ع) را به گوش جهانیان برسانند:

ملت عزیز و رزمنده ایران! دست از حمایت امام و روحانیت مبارز برندارید که این کار مصیبتی عظیم را به دنبال خواهد داشت. به سر ما همان می اید که پنجاه سال بود که می کشیدیم.

وابسته به هیچ یک از گروههای سیاسی به اصطلاح خلقی اعم از مجاهدین خلق و چریک ها نباشید که اینها در خط آمریکا هستند.

لیبرالیسم یا به قول امام، ملی گراها بزرگترین خطر در مقابل خط امام هستند که باید همه قاطعانه در مقابل آنها بایستید.

پدر و مادرم! در فقدان من گریه نکنید. خون من رنگین تر از خون فرزندان امام حسین(ع) نیست. در عوض اگر امکانش است، هر پنجشنبه برایم قرآن بخوانید.

حرکت من آگاهانه بود. صرفاً به خاطر این به جنگ کفار نرفتیم که آنها را از سرزمین خود بیرون کنیم. علاوه بر این، می خواهیم اسلام زنده بماند. حرکت من به خاطر رضای الله است. امیدواریم، من و منیت مطرح نباشد و گرنه، مرگ من هم سودی به انقلاب نخواهد داشت. انشاءا... خداوند ما را خدمتگزار اسلام گرداند.

یک سال نماز و روزه را برای من بخوانید و بگیرید.

با سلام به شهدای اسلام از اول انقلاب محمد(ص) تا انقلاب اسلامی ایران، به رهبری امام خمینی و تا ظهور امام عصر(عج).


[ جمعه 90/8/13 ] [ 11:54 عصر ] [ سیدروح الله جعفری ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب





بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 26
کل بازدیدها: 184477

☼ ساخت کد صوتی مهدوی برای وبلاگ ☼