ولایت،شهدا،بسیج |
سردار "محمدعلی الله دادی" در حین بازدید از منطقه «قنیطره» سوریه مورد حمله بالگرد نظامی رژیم صهیونیستی قرار گرفت که بر اثر این جنایت این سردار دلاور همراه با تعدادی از اعضای حزب الله به شهادت رسید. [ چهارشنبه 93/11/1 ] [ 8:43 عصر ] [ سیدروح الله جعفری ]
[ نظر ]
[ جمعه 93/9/14 ] [ 10:13 عصر ] [ سیدروح الله جعفری ]
[ نظر ]
[ جمعه 93/9/14 ] [ 9:58 عصر ] [ سیدروح الله جعفری ]
[ نظر ]
[ جمعه 93/9/14 ] [ 9:56 عصر ] [ سیدروح الله جعفری ]
[ نظر ]
توی تیپ نجف جانشینم بود. یک روز محسن رضایی آمد و گفت « می خوایم بذاریمش فرمانده تیپ .» مخالفت کردم. حرف خودش را تکرار کرد. باز مخالفت کردم. فایده نداشت. وقتی دیدم با مخالفت کاری از پیش نمی رود، التماس کردم. گذاشتندش فرمانده تیپ عاشورا. [ جمعه 93/9/14 ] [ 9:53 عصر ] [ سیدروح الله جعفری ]
[ نظر ]
در عملیات کربلای 5، «قاسم سلیمانی» فرمانده لشکر 41 ثارالله در محاصرهی دشمن گیر میکند. با بیسیم همراه با داد و فریاد به قرارگاه میگوید: «عراقیها ما رو محاصره کردن. تو چند متریمون هستن... بعید میدونم کسی از ما زنده بمونه... دیدار به قیامت!». سردار اسدی فرمانده لشکر المهدی در محور کناری لشکر ثارالله بی سیم را برمیدارد و میگوید: «قاسم! قاسم! جعفر!» جواب میدهد: «جعفر به گوشم!» میگوید: «اشلو رو برات میفرستم.» جواب میدهد:«هر کاری میکنی زودتر جعفر جان!» [ چهارشنبه 93/5/22 ] [ 4:9 عصر ] [ سیدروح الله جعفری ]
[ نظر ]
مادر گرانقدر شهید ابن یامین رمضان نژاد فریدونکناری تعریف می کند: «همیشه آرزویم این بود که پسرم را داماد ببینم. وقتی جنازه ی ابن یامین را آوردند، گفتم سفره ی عقد بچینند. آن روز احساس کردم که حوریان بهشتی در اتاق عقد حضور دارند و برای پسرم که با یکی از آنها وصلت کرده از خوشحالی دف می زنند. زمانی که داشتم به دست و پای ابن یامین حنا می بستم انگار کسی به من گفت: حوریان، حنا را از دست و پای داماد می ربایند.» [ جمعه 93/5/10 ] [ 12:28 صبح ] [ سیدروح الله جعفری ]
[ نظر ]
همسر سردار شهید عباس کریمی: تواضع و فروتنی عباس باور نکردنی بود. همیشه عادت داشت، وقتی من وارد اتاق می شدم، بلند میشد و به قامت میایستاد. یک روز وقتی وارد شدم روی زانوانش ایستاد. ترسیدم، گفتم: عباس چیزی شده، پاهایت چطورند؟ خندید و گفت: «نه شما بد عادت شدهاید؟ من همیشه جلوی تو بلند میشوم. امروز خستهام. به زانو ایستادم». میدانستم اگر سالم بود بلند میشد و میایستاد. اصرار کردم که بگوید چه ناراحتی دارد. بعد از اصرار زیاد من گفت: چند روزی بود که پاهایم را از پوتین در نیاورده بودم. انگشتان پاهایم پوسیده است. نمیتوانم روی پاهایم بایستم. عباس با همان حال، صبح روز بعد به منطقه جنگی رفت. این اتفاق به من نشان داد که حاج عباس کریمی از بندگان خاص خداوند است. همسر سردار شهید مصطفی چمران: یک هفته بود مادرم در بیمارستان بستری بود. مصطفی به من سفارش کرد که «شما بالای سر مادرتان بمانید ولش نکنید، حتی شبها». و من هم این کار را کردم. مامان که خوب شد و آمدیم خانه، من دو روز دیگر هم پیش او ماندم، یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند دست مرا گرفت و بوسید، می بوسید و همان طور با گریه از من تشکر می کرد. من گفتم: «برای چی مصطفی؟» گفت: این دستی که این همه روزها به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید.» گفتم: از من تشکر می کنید؟ خب این که من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود که این همه کارها میکنید.» همسر سردار شهید عباس کریمی: حاج عباس وقتی از منطقه جنگی آمد، مثل همیشه سرش را پایین انداخت و گفت: «من شرمنده تو هستم. من نمیتوانم همسر خوبی برای تو باشم.» پرسیدم: عملیات چطور بود؟ گفت: «خوب بود». گفتم: شکستش خوب بود؟! گفت: «جنگ است دیگر». با روحیه عجیب و خیلی عادی گفت: جنگ ما با همه خصوصیات و مشکلاتش در جبهه است و زندگی با همه ویژگیهایش در خانه». وقتی عباس به خانه میآمد، ما نمی فهمیدیم که در صحنه جنگ بوده و با شکست یا پیروزی آمده است. [ جمعه 93/4/13 ] [ 12:19 عصر ] [ سیدروح الله جعفری ]
[ نظر ]
ای دل شیدای ما، گرم تمنّای تو
من که امشب واله و شیدایم گرفته ملک حق / ز مقدمش رونق / به گوش جان آید / ندای جاء الحق سعید و مسعود است / حجت معبود است / گل چمن آرا / مهدی موعود است میلادت ای محمد خوی ای علی منش ای زهرا سرشت و ای یوسف حسین جمال مبارکباد آمد گه شادمانی ای مردم مهدی نظری به ما عنایت کن بیا موعود هنگام قیام است اهل آسمان و زمین بوسیله ی ظهور او خوشحال می شوند. پرندگان هوا بگو با خستگان، صبح سعادت سر زد از خاور اندر آیینه ی دل، عکس شهی می طلبم مُردم به خدا از غم هجران و جدایی / ای دلبر دور از نظرم پس تو کجایی به امید روزی که همه ی پیامک های جهان این باشد: “مهدی فاطمه آمد.” ای چاره ی درخواستگان ادرکنی پیامبر اکرم (ص): در دولت او مردم آنچنان در رفاه و آسایشی به سر می برند تا کی در انتظار تو شب را سحر کنم در غم هجر رخ تو در سوز و گدازیم جای امام زمان (عج) در دل و جان ماست؛ مواظب باشیم آقا را خانه خراب نکنیم. عمریست که از حضور او جا ماندیم محض یار مهربان، آن مونس و آرام جان امام کاظم (ع): جسم او از دیدگان غایب ولی یاد او در دل های مؤمنین زنده خواهد بود. این دیده نیست قابل دیدار روی تو / چشمی دگر بده که تماشا کنم تو را اگر چه… بخوان دعای فرج که دعا اثر دارد در انتظار باران نیست آنکه بذری نکاشته می خورد غبطه به چشمان قشنگت خورشید این عشق آتشین زدلم پاک نمی شود مجنون به غیر خانه ی لیلا نمی شود بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی چه بغض ها که در گلو رسوب شد، نیامدی خلیل آتشین سخن،تیر به دوش بت شکن خدای ما دوباره سنگ و چوب شد، نیامدی برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نه ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی تمام طول هفته را به انتظار جمعه ها دوباره صبح، ظهر، نه! غروب شد، نیامدی هر روزی که می گذرد، یک روز به ظهور امام زمان نزدیک تر می شویم؛ اما به خود امام زمان چطور؟ به امید روزی که متن اس ام اس ها این باشه: “مهدی آمد، انتظارها هم سرآمد … “ دلم یکی رو میخواد که همه ی زیبایی ها رو یکجا داشته باشه! یا مهدی کی میایی؟ ای منتظران گنج نهان می آید / آرامش جان عاشقان می آید بر بام سحر طلایه داران ظهور / گفتند که صاحب الزمان می آید . . . میلاد آقا امام زمان بر همگان مبارک سِرّی که فقط خدا از آن آگاه است / مهدی گل بی خزان آل الله است ای منتظران حضرتش برخیزید / پیغام دوباره سحر در راه است . . . قائم آل نور، یا مهدی / عطر سبز حضور، یا مهدی تا همیشه صبور می مانیم / در هوای ظهور، یا مهدی اینک که شده ولادتت ای جانا / جلوه نور به دنیا بنما یا مهدی غیر از تو مرا دلبر و دلدار نباشد / دل نیست هر آندل که ترا یار نباشد شادم که غم هجر توگردیده نصیبم / بهتر ز غم هجر تو غمخوار نباشد . . . ولادت امام مهدی (عج) بر شما مبارک بود محرابم ابروی تو ای دوست / نمازم جانب کوی تو ای دوست اگر حبل المتین فرموده قرآن / نباشد غیر گیسوی تو ای دوست . . . در تمنای نگاهت بی قرارم تا بیایی / من ظهور لحظه ها را می شمارم تا بیایی خاک لایق نیست تا به رویش پا گذاری / در مسیرت جان فشانم گل بکارم تا بیایی . . . خواهی که در پناه کرامات سرمدی / ایمن شوی زفتنه و ایمن زهر بدی لبریز کن زعطر گلِ نور سینه را / با ذکر سبز یک صلوات محمدی . . . تعجیل در فرج آقا صلوات آهوی رمیده ای که بر می گردی / پیغام سپیده ای که برمی گردی گفتیم شبی سیاه از غم داریم / انگار شنیده ای که بر می گردی . . . میلاد نور بر شما مبارک خدایا ، درک دوران سبز ظهور دولت عشق را نصیب ما بگردان آمین . . . [ جمعه 93/3/23 ] [ 10:8 صبح ] [ سیدروح الله جعفری ]
[ نظر ]
[ جمعه 93/3/23 ] [ 10:6 صبح ] [ سیدروح الله جعفری ]
[ نظر ]
|
☼ ساخت کد صوتی مهدوی برای وبلاگ ☼ |
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |