غربی ها بخصوص آمریکایی ها از هوش و ذکاوتش مستاصل اند، چهره ای که شاید برای ایرانی ها ناشناخته باشد. این استیصال تا بدانجاست که یکی از مقامات بلندپایه ارتش امریکا عاجزانه میگوید: «من اگر او را ببینم، خیلی ساده از او خواهم پرسید که از ما چه میخواهد؟!»
بعضی هاشان به او لقب "چهره واقعا شرور" را داده اند.
مدتی است خبرهایی مبنی بر کاندیداتوری فرمانده سپاه قدس در دوره یازدهم انتخابات ریاست جمهوری انتشار یافته است هنوز خبری دال بر تائید یا رد آن در دست نیست. این خبر بیشتر از آن که در رسانه های داخلی مورد توجه قرار گیرد رسانه های غربی را به تکاپو انداخته است.
سایت معاند و معلوم الحال "روزآنلاین" در بیان این خبر گفت: شایعات درباره کاندیداتوری قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه برون مرزی ایران(سپاه قدس) هم رفته رفته رنگ واقعیت به خود می گیرد و حضور رسانه ای او نیز طی روزهای اخیر بیشتر شده است."
"یونایتد پرس" نیز می گوید: "سردار قاسم سلیمانی" (فرمانده سپاه قدس) یک کاندیدای احتمالی برای نشستن به جای احمدی نژاد در سال 2013 است.
قاسم سلیمانی متولد 1335 در کرمان است در زمان پیروزی انقلاب شغل او بنایی بود و بعدها به عنوان پیمانکار سازمان آب مشغول به کار شد. پس از پیروزی انقلاب، به عضویت مجموعه «سپاه افتخاری» که به وسیله پدر شهید قاضی تاسیس شده بود، درآمد.
با شروع جنگ تحمیلی، راهی جبهه شد و کمی بعد، فرمانده بسیجیهای همولایتیاش شد و سپس لشکری از بسیجیها تشکیل داد و به لشکر 41 ثارالله شهرت یافت.
وی در طول دوران دفاع مقدس، با لشکر تحت امر خود در عملیاتهای زیادی از جمله، والفجر 8، کربلای 4، کربلای 5 و تک شلمچه حضور موثر داشت.
قاسم سلیمانی پس از دوران دفاع مقدس تا زمانی که به سمت فرماندهی سپاه قدس منصوب شد، با باندهای قاچاق مواد مخدر در نزدیکی مرزهای ایران و افغانستان جنگید.
گفتنی است در روزهای بحرانی پس از فتنه 18 تیرماه 1378،از طرف 24 فرمانده سپاه پاسداران نامه ای خطاب به رئیس جمهور دولت اصلاحات در برخی روزنامهها ـ مثل کیهان و جمهوری اسلامی ـ منتشر شد که طی آن از خاتمی خواسته بودند واقعه 18 تیر را بطور جدی و اساسی بررسی کند و در برابر آن منفعلانه برخورد نکند. سلیمانی فرمانده سپاه قدس هم یکی از امضا کنندگان این نامه بوده است.
وی در سال 1376، از سوی امام خامنهای ، به تهران فراخوانده و مسوولیت سپاه قدس به او سپرده شد. فرمانده سپاه قدس در 4 بهمن1389 درجه? سرلشکری دریافت کرد.
در بخشی از حکم سرلشکری سردار سلیمانی از سوی رهبر معظم انقلاب نوشته شده است: « سردار قاسم سلیمانی کسی است که خود بارها در جبهه به شهادت رسیده و شهید زنده انقلاب است.»
به گزارش خبرنگار بی باک، سرلشگر سلیمانی وقتی در کانون توجه رسانه ها و مسئولین غربی و صهیونیست ها قرار گرفت که مانعی در رسیدن به اهدافشان شد. پس از آن تمام توان خود را متمرکز کردند تا از او چهره ای خشن و هولناک به نمایش بگذارند.
بارها از جانب آمریکا متهم به دخالت در امور عراق شده است. واشنگتن پست او را از مهمترین سیاست گذاران سیاستهای خارجی ایران میداند.
عمق بدبینی آمریکایی ها به سرلشگر سلیمانی در حدی بود که به گزارش نیویورک تایمز ژنرال دیوید پترائوس که برای دوره ای فرماندهی نیروهای آمریکایی در عراق را به عهده داشت از او به عنوان "یک چهره واقعا شرور" نام می برد.
پس از تکرار بسیار نام قاسم سلیمانی در رسانههای جهان، خبرگزاری فرانسه خبری را منتشر ساخت که از احتمال ترور وی توسط دولت آمریکا پرده بر میداشت. بر اساس این خبر جک کین فرمانده سابق نیروی زمینی ارتش آمریکا که در نشست استماع کنگره آمریکا حضور داشت با اشاره به طرح ترور مقامات ایرانی به ویژه مقامات ارشد سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران، گفت: چرا آنها را به قتل نرسانیم؟ آنها قریب به هزار آمریکایی را کشتهاند، چرا ما عامدانه آنها را ترور نکنیم؟ نمیگویم که اقدام نظامی انجام دهیم، من پیشنهاد میدهم عملیات محرمانه انجام دهیم. باید فشارهای شدیدی روی آنها اعمال کنیم.
همچنین رویل مارک گریچ از کارشناسان موسسه به دفاع از دموکراسی اظهار داشت: آنان به اندازه ما دارای منطق نیستند، فکر نمیکنم بتوانید بدون به قتل رساندن یکی از آنها، مرعوبشان کنید.
قاسم سلیمانی خیلی زیاد سفر میکند، بروید او را دستگیر کنید یا به قتل برسانید!
به گزارش خبرگزاری فرانسه در ادامه این اظهارت برخی از نمایندگان آمریکایی اعلام کردند ما انجام هرگونه اقدامی درباره ایران را دور از ذهن نمیدانیم اما از ابراز موافقت با اظهارات جک کین سر باز زدند.
اما فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران در پاسخ به تهدید ترور از سوی مقامات آمریکایی گفت: این تهدید نیست، کمک به شوقی قدیمی است. در پاسخ به افرادی که فکر میکنند با تهدیدها رعب بر ما حاکم میشود، میگویم خداوندا شهادت در راه خودت را به دست دشمنان دینت، نصیب من بگردان.
روزنامه انگلیسی گاردین در مورد قاسم سلیمانی مینویسد: «حتی کسانی که سلیمانی را دوست ندارند، او را فردی با هوش میدانند. بسیاری از مقامات امریکا که این چند ساله را صرف متوقف کردن کار افراد وفادار به سلیمانی کردهاند، میگویند مایل هستند او را ببینند و معتقدند که مبهوت کارهای او شدهاند.»
روزنامه امریکایی «مک کلثی» در سیام مارس 2008 گزارش داده بود: «سلیمانی برای توقف درگیریها میان نیروهای امنیتی عراق که بیشترشان شیعه هستند و نیروهای رادیکال مقتدی صدر در شهر بصره، پا در میانی کرده است. یکی از نخستین و مهمترین پیروزیهای سلیمانی بر امریکا در عراق، ایجاد برتری سیاسی بود، نه نظامی.
وی در ژانویه سال 2005، زمانی به عراق آمد که عراقیها برای نخستین بار پس از سقوط صدام حسین، به پای صندوقهای رأی میرفتند. در حالی که امریکا حمایت شدیدی از نخستوزیر شدن ایاد علاوی میکرد، سلیمانی فعالیت خود را در حمایت از شیعیان طرفدار ایران آغازکرد و به شدت به راهنمایی آنان برای پیروزی در انتخابات پرداخت. پس از انتخابات، بوش انگشتهای رنگی مردم عراق را پیروزی بزرگی برای دموکراسی دانست، اما علاوی و متحدانش شکست خوردند.»
به گزارش روزنامه الشرق الاوسط به نقل از یک مقام ارشد امنیتی عراقی، سپاه قدس به فرماندهی سلیمانی در تمامی زمینههای سیاسی، اقتصادی و امنیتی و بهویژه در منطقه حفاظت شده سبز بغداد (که سفارتخانههای غربی و عربی و ادارات و خانههای مقامات دولتی و اعضای پارلمان عراق در آن قرار دارد) نفوذ دارد.
یکی از نمایندگان مجلس عراق که از دستیاران ارشد نوری المالکی هم هست، درباره سردار سلیمانی میگوید: «او فقط یکبار در این هشت ساله به عراق آمده است. او فردی است که آرام سخن میگوید و منطقی و بسیار مؤدب است. وقتی با او حرف میزنید، بسیار ساده برخورد میکند. تا زمانی که پشتوانه او را نشناسید، نمیدانید چه قدرتی دارد، هیچ کسی نمیتواند با او بجنگد.»
زلمای خلیلزاد، سفیر سابق امریکا در افغانستان نیز میگوید: «همانقدر که مقامات امریکایی سلیمانی را به جنگ افروزی متهم میکنند، او در ایجاد صلح نیز برای رسیدن به اهدافش فعال بوده است. او در پایان دادن به درگیریهای نیروهای مقتدی صدر و نیروهای عراقی در بصره، نقشی حیاتی داشت، تهدیدی که میرفت ناآرامیهای آن گسترش یافته و پیامدهای وخیمی به ویژه برای منابع نفتی عراق در پی داشته باشد.»
ژنرال دیوید پترائوس در نامه ای به رابرت گیتس وزیر دفاع وقت آمریکا به میزان نفوذ سردار سلیمانی در عراق اشاره می کند.
او در ماه آوریل 2008 نوشت: "آنچه این هفته بیش از هر چیز ما را غافلگیر کرد احتمالا حادثه مربوط به دخالت مستقیم ایران در دسیسه های سیاسی در عراق بود."
علی آلفونه نیز، قاسم سلیمانی را بیش از آنکه با استعدادها و توانائی هایش تحلیل کند عملکرد او را با تفسیرهای واهی و مضحک کوچک جلوه داده و می گوید: انتصاب سردار سلیمانی به فرماندهی سپاه قدس همزمان با قدرت گرفتن طالبان یک پیشامد محض نیست. او از این رو انتخاب شد که بومیِ یک روستای کوهستانی در کرمان بود و با نظام سیاسی جوامع قبیله ای به طور کلی و با جامعه افغانستان بویژه آشنایی نزدیک داشت. او با تجربه ای که از جنگ داخلی کردستان داشت نیز گزین? مناسبی بود، چون بنا بود در افغانستانِ عصر طالبان که درگیر جنگهای داخلی بود وارد عمل شود. از همه مهمتر اینکه سردار سلیمانی در هشت سال جنگ با عراق و نیز مبارزه با باندهای مواد مخدر در مناطق مرزی ایران وافغانستان تا پیش ز انتصابش به فرماندهی سپاه قدس تجرب? بی مانندی اندوخته بود.
او می گوید: "فرماندهان سپاه پاسداران در مورد تلاش هایشان در تبدیل تهدید حضور نظامی آمریکا به یک برتری استراتژیک صراحت داشتند، که شمار بالای تلفات نیروهای آمریکایی در عراق را توضیح می دهد."
شایان ذکر است علی آلفونه در کشور دانمارک اقامت دارد و به عنوان استاد دانشگاه کپنهاگ فعالیت می کند. این در شرایطی است که وی به عنوان کارشناس مهمان یکی از مهم ترین مقاله نویسان موسسه امریکن انترپرایز بر ضد سپاه پاسداران است. آلفونه در ادعایی خود را به عنوان کارشناس برجسته امور سپاه پاسداران معرفی کرده است.
موسسه امریکن انترپرایز یکی از این اتاق های فکر است که اعضای آن از حامیان سرسخت مقابله با ایران هستند. این موسسه که در سال 1943 برای تحقیقات در زمینه سیاستگذاری کلان آمریکا پایه گذاری شد، یکی از مهمترین و پرنفوذترین موسسات سیاستگذاری در آمریکا است که با سیاستمداران مرتبط با حزب جمهوری خواه و نومحافظه کار ارتباط گستردهای دارد.
یکی از اقدامات مهم این موسسه در مورد ایران، استفاده از ایرانیان مقیم کشورهای غربی است که معمولا از مقالات آنان در سایت رسمی خود استفاده می کند. علی آلفونه یکی از این افراد است که تاکنون مقاله های متعددی بر ضد نظام جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران نگاشته است.
سرلشگر سلیمانی درباره خود چنین می گوید: "من قاسم سلیمانی فرمانده سپاه هفتم صاحب الزمان(عج) کرمان هستم. در سال 1337 در روستای قنات نمک از توابع کرمان به دنیا آمدم. دیپلم هستم و دارای همسر و دو فرزند، یکی پسر و یکی دختر، میباشم.
قبل از انقلاب در سازمان آب کرمان به استخدام درآمدم، پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در اول خرداد سال 1359 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمدم.
با شروع جنگ و حمله عراق به فرودگاه های کشور، مدتی از هواپیماهای مستقر در فرودگاه کرمان محافظت می کردم. دو یا سه ماه پس از شروع جنگ در قالب اولین نیروهای اعزامی از کرمان که حدود 300 نفر بودند عازم جبهههای سوسنگرد شدیم و به عنوان فرمانده دسته مشغول به کار شدم.
در روزهای اول ورود به جبهه، دشمن را قادر به انجام هر کاری می دانستم، اما در اولین حمله ای که انجام دادیم موفق شدیم نیروهای دشمن را از کنار جاده سوسنگرد تا حمیدیه به عقب برانیم و تلفاتی نیز بر آنها وارد کنیم که این امر باعث شد تصور غلطی که از دشمن در ذهن داشتم از بین برود. یادم می آید که پس از این حمله، شبها وارد مواضع عراقیها میشدیم.
بهترین عملیاتی که در آن شرکت کردم فتح المبین بود که آن زمان برای اولین بار به ما ماموریت داده شد که تیپ تشکیل بدهیم و من که مجروح هم بودم معاونت فرماندهی محور در جبهه شوش و دشت عباس را به عهده گرفتم. این عملیات از نظر بازدهی برای من بسیار شیرین و خاطره انگیز است، زیرا با اینکه از نظر سلاح بسیار در مضیقه بودیم اما به همت رزمندگان اسلام توانستیم حدود 3000 عراقی را به اسارت درآوریم.
سخت ترین لحظه ها برای کسانی که مسئولیتی در جنگ داشتند، لحظه ای بود که همرزمان یا دوستان آنان به شهادت میرسیدند و این امر وقتی شدت بیشتری می یافت که آن شهید سعید به عنوان پایه و ستونی برای جنگ مطرح بود.
هنگامی که باقری و بقایی به شهادت رسیدند احساس کردیم که نقصی در جنگ به وجود آمده است. شهید باقری، بهشتی جبهه بود و کسانی امثال او، اهرم هایی در دست فرماندهان جنگ برای حل مشکلات و رفع فشارهای دشمن بودند.
بعضی مواقع شهادت یکی از فرماندهان به اندازه شهادت یک گردان در من اثر می گذاشت. شهید حاج یونس زنگی آبادی از این گونه افراد بود که امید لشگر ثارالله محسوب می شد. او همیشه مشتاق سخت ترین کارها در جبهه بود."