سردار سرلشکر پاسدار مهندس مهدی باکری
در شروع جنگ او در حدود 26 سال دارد. همزمان با خدمت در سپاه ارومیه شهردار ارومیه نیز میشود. با شروع جنگ ازدواج میکند و اسلحه کمریاش را مهریهی همسرش میکند. پس از ورود به جنگ به عنوان معاون تیپ نجف اشرف در عملیات فتح المبین شرکت میکند. پس از مدتی خدمت در جبههها و موفقیت در کارهایش به فرماندهی لشکر 31 عاشورا منصوب میشود. در پنج عملیات بزرگ به عنوان فرمانده لشکر به نبرد با دشمن میپردازد تا در عملیات خیبر برادرش، سردار شهید حمید باکری ، معاون او به شهادت میرسد و جنازه اش به همراه جنازه تعدادی از رزمندگان در میان آبهای جزیره ی مجنون میماند. او هیچگاه اجازه نمیدهد جنازه برادرش را به ایران بیاورند و بقیه جنازهها درجزیره مجنون بماند. سرانجام در عملیات بدر در شرق رودخانه دجله در 25 بهمن 1363 بر اثر اصابت تیر مستقیم مجروح میشود و در راه بازگشت به ایران برای مداوا ، قایق حامل او مورد اصابت گلولهی توپ قرار میگیرد و جنازه او نیز مانند برادرش حمید هیچگاه پیدا نمیشود.